سفــير دانايی، دانايی را هديه می دهد

سال اول

شماره 1

آشنايی با اديان بزرگ جهان

 

 

سفيـر دانايی
نشــريه اينترنتی

مقـــــالات

صفات مشترک ادیان ابتدايی

هندوئیسم و هندوها

بوداشناسی و آيين بودايی

کيش زردشتی

آیین يهوديت

آيين مسيحيت

دين اســلام

 بنیادهای فلسفی هندوئیسم


ریشه­های سنت هندو را می­تواند درکهن ترین تمدنهای سرزمین هند ردیابی کرد. با گذشت زمان، اعتقادات و اعمال گروهای مختلفی که به شبه قاره هند مهاجرت کردند و در این سرزمین رحل اقامت افکندند بر هم تأثیر متقابل گذاشت؛ به طوری که سنت مدرن تلفیقی است از تأثیراتی که در طی هزاران سال با هم تلاقی کرده و پیوستگی یافته­اند. دو تأثیر بنیادی قابل ملاحظه که ما از آن آگاهی داریم، عبارتند از فرهنگهای تمدن دره سند و هندو – اروپایی. هر کدام از اینها به گسترش سنتهای دینی که باعث پیدایش هندوئیسم شدند، کمک کردند.

تمدن دره سند
کهن ترین تمدن هند، به تمدن دره سند معروف است؛ زیرا باستان شناسان با عملیات خاکبرداری، شهرهای بزرگی را در دره رود سند در زیر خاک کشف کرده­اند. دو شهر بسیار مهم که با انجام عملیات خاکبرداری کشف شدند، به موهنجو دارو1 و هاراپا2 معروفند. فرهنگ دره سند ازسال 2500 پیش از میلاد- اگر چه خاستگاه هایش به دوران نوسنگی 7000- 6000 پیش از میلاد می رسد- توسعه یافت و دوران شکوه و رونقش در حدود 2300 – 2000 پیش از میلاد بود. در طی این دوران با مسوپوتامیا3 روابط بازرگانی برقرار کرد. فرهنگ دره سند، در اوج خود، فرهنگی کاملاً جامع بود. آ ثار باستانی مربوط به دوران شکوفایی تمدن دره سند که در بیش از 2500 نقطه کشف شده است، در شرق منطقه­ای از دره رود گنگا – یامونای4 علیا، و در غرب تا مرز ایران را در بر می­گیرد و در جنوب تا مرز گجرات ادامه می یابد. افول این فرهنگ در حدود 1900 پیش از میلاد آغاز شد و در حدود 1500 پیش از میلاد هم از بین رفت.
شهرهای دره سند به طرز چشمگیری خوب سازماندهی شده بودند. موهنجو دارو و هاراپا هر کدام در حدود 40000 نفر جمعیت داشت. این شهرها را در مدلهای شبکه بندی شده منظم طرح ریزی کرده بودند، و این طور به نظر می رسد که هر یک از نواحی مسکونی، به حرفه­ای معین اختصاص داشته است. فناوری پیشرفته آب رسانی، برای اکثر خانه ها، برخورداری از سیستم فاضلاب و چاه را تدارک دیده بود، و ازمخزنهای بزرگ آب می شد به عنوان حمامهای مرکزی استفاده کرد. وجود انبارهای بزرگ در شهرهای دره سند، حاکی از این است که اقتصاد، مانند مستوپوتامانیای دوران باستان، برکشت غلات مبتنی بوده است. مردم دره سند، الفبای خاص خود را داشتند، که نمونه­های از آن نوشته شده بر روی مهرهای کوچک سفالی کشف شده است، اما طرز خواندن این الفبا هنوز رمزگشایی نشده است؛ ازاین رو، بیشتر داستانهای مربوط به این تمدن بسیار کهن، براساس استنادهای آثار مکشوفه باستان شناسی استوارند.
وجود چندین شیء دست ساز، خبر از اعمالی دینی و عبادی می­دهند که با آنچه بعداً در سنتهای مربوط به آسیای جنوبی کشف شدند، مشابه اند. اولاً، شمار زیادی از تندیسهای سفالی از زنی با باسن پهن، پستان برجسته، و گیسوان سخت آراسته، کشف شده است. پژوهش­گران گمان می­کنند که این تندیس ممکن است یک بانو- خدای مرتبط با باروری انسان و کشاروزی باشد. ثانیاً تصویرهایی از حیوانات، برخی با شکل طبیعی و برخی با شکل اسطوره­ای، ترسیم شده بر روی مهرهای کوچک سفالی پیدا شده است.یکی از این مُهرها تصویر انسانی در حالت ایستاده را در زیر یک درخت انجیر با صفی در پایین نشان می­دهند، که به نظر می رسد صف پرستش کنندگان باشد. افزون براین، چند مُهر نیز به دست  آمده که درآنها تصویری در حالت نشسته دیده می شود که ممکن است مربوط به طرز نشستن یک مرتاض در حالت یوگا5 باشد. ثالثاً، امکان دارد مخزنهای بزرگ  آب، برای برگزاری مناسک اولیه غسل و پاکی ایجاد شده باشند.

عصر  ودایی اولیه

تقریباً بین سالهای 2000 تا 1500 پیش از میلاد، مردمانی از آسیای مرکزی، مهاجرتی بزرگ را شروع کردند. برخی از آنها در منطقه­هایی واقع در غرب و شمال قاره اروپا سکنی گزیدند، و برخی دیگر به طرف جنوب و شرق به ایران و سپس به هند رفتند. دومین گروه­های مهاجر خود را آریایی نامیدند، اصطلاحی که بعداً در هند برای مشخص کردن طبقات اجتماعی خاص به کار رفت. به علت ارتباطهای دیرین میان این مهاجران سکنی گزیده در اقضا نقاط جهان، مردم هند، ایران و اروپا همگی به دسته زبان هند و اروپایی تعلق دارند. زبانهای سنسکریت، لاتین، و اخلاف جدیدشان نیز کلاً با هم خویشاوندند.
مهاجران هند و اروپایی وارد شده به هند، در شمال غربی و آنگاه به داخل منطقه اطراف رود گنگ رفتند؛جایی که بازماندگان تمدن دره سند در آن سکونت داشتند. آریایی­ها به صورت نیرویی در قسمت شمالی هند در آمدند و نفوذشان بتدریج در جنوب نیز گسترش پیدا کرد. با گذشت زمان، نظامهای اجتماعی کشاورزی بومی با فرهنگ مهاجران برای ساختن ملغمه ای که موجد تمدن کلاسیک هند شد، در هم آمیختند.
مهاجران هند و اروپایی، مردمانی چادرنشین بودند؛ کارشان شبانی بود و سنتهای دینی سهل و ساده­ای داشتند. آنها در بدو ورود به هند، با خود زبان مقدس سنسکریت، اعتقاد به مجموعه ای از خدایان، برگزاری نیایشهای دینی در گرد آتشی که برای قربانی کردن افروخته می شد، و یک ساختار اجتماعی توأم با سلسله مراتب را به این سرزمین آوردند.

آینده انسان و جهان (معاد)
سمَساره و کارمن
مفهوم یک فرد، آتمن سرمدی را که با برهمن کلی یکسان دانسته شده است، به تغییر دادن فحوای کلام و هدفهای اعمال دینی رهنمون شد. در سرودهای اولیه ودایی، هدف از قربانی کردن، کسب احسان از خدایان برای تأمین یک زندگی خوب در روی زمین، و یک سفر عاری از خطر به بهشت بعد از مرگ بود؛ اما در اوپانیشادها، خدایان دیگر عالی نیستند و جایگاه ملکوتی­شان، یک مقصد دایمی و نهایی نیست. در این دوران، اعتقاد به یک طول عمر  واحد، جایگزین نظام تناسخی به نام سمساره، چرخه تولد مجدد، شد. مطابق این نظام، شخص پس ازمرگ به بهشت یا جهنم، برحسب کیفیات اعمالش در زندگی، خواهد رفت. آنگاه، پس از مدت زمان معینی، شخص یک بار دیگر در روی زمین متولد خواهد شد.
مکانیسمی که این نظام را سازمان می­داد، کارمن  بود(واژه­ای که به طور تحت اللفظی به معنای "عمل" است) . هر عمل باید متضمن نتیجه­ای باشد، بنابراین، نتایج اعمال یک نفر در زندگی مشخص می­کند که شخص پس از مرگ چه چیز را تجربه خواهد کرد و چه نوع حیاتی در تولدی دیگر خواهد داشت. بدین ترتیب، حتی اگر به نظر نرسد که شخصی تمام پاداشها و پادافره­های در خور استحقاق را در یک زندگی خاص دریافت دارد، شاهین ترازو در آینده میزان خواهد شد.
یگانه راه برای متوقف کردن این چرخه تولد مجدد، نایل شدن به مُکشا، یعنی «رهایی» از سمساره است. این رهایی از طریق معرفت حاصل شدنی است. هنگامی که شخص واقعاً طبیعت برهمن را، و بعد طبیعت واقعی خویشتن خاص خود (آتمن) را دریابد، آنگاه دیگر تراکم کارمن وجود ندارد و شخص دوباره متولد نمی­شود. اوپانیشادها توضیح می­دهند که این رهایی از طریق معرفت برای درک برهمن، از حکمت قدیم وداها مجزاست، حکمتی که اکنون از آن به عنوان «معرفت اخس» یاد می­شود، صرفاً برای آماده ساختن شخص به منظور نیل به معرفتی «اعلی» از برهمن بسنده می­کند.
کسب این معرفت اعلی برای دستیابی به مکشا، مستلزم کوشش بسیار است. انضباطی که به یوگا معروف شده است، به عنوان وسیله­ای برای دستیابی به مکشا پدید آمد. واژه یوگا، که از کلمه یوچ سنسکریت (این کلمه به معنی "در زیر یوغ آوردن، به هم پیوستن و تسلط" است) مشتق شده است، به روشهای ریاضت­کشی و مراقبه که به معرفت دور ا ز دسترس در ذهن انسان عادی منجر می­شود اشاره دارد. یوگا انضباطی اخلاقی، بدنی و دماغی را در بر می­گیرد، زیرا قبل از امکان تسلط و تمرکز بر ذهن برای رسیدن به معرفت اعلی، بدن باید تحت تسلط  قرار گیرد. واژه یوگاه نخست درکاثااوپانیشاد ظاهر شد؛ در آنجا که این کلمه به عنوان مهار کردن حسها توصیف شده است، مهار کردن حسها همراه با تسلط یافتن برفعالیت ذهنی، این یوگا را به حال عالی[2] می­رساند. در کاثااوپانیشاد ظاهر شد ؛ در آنجا که این کلمه به عنوان مهار کردن حسهاهمراه با تسلط یافتن بر فعالیت ذهنی، این یوگا را به حالت{2 }عالی می رساند. در کاثا اوپانیشاد (1.3.3-9) یاما، خدای مرگ، از قیاس تشبیهی یک ارابه برای توصیف حالت انسانی استفاده می­کند: بدن ارابه است، حسها اسب هستند، و نفس (آتمن) ارابه ران است. درست، همان گونه که یک ارابه ران بر اسبهایش مسلط است، شخص نیز بر حسهایش تسلط دارد.
موضوع تسلط داشتن بر بدن و به زیر یوغ درآوردن ذهن برای دستیابی به رهایی یافتن از تولد مجدد، در اکثر روایات دینی هندی دیده می­شود. گروه­های ریاضت­کشان که این گونه روشهای انضباطی را پدید آوردند، شراماناها نامیده می­شوند، یعنی «کوشندگان» که در جست وجوی رهایی از طریق تقشف و مراقبه­اند. آنها به سادگی می­زیستند، و برای رسیدن به وارستگی از خانه و کاشانه و مال و منال قطع علاقه کرده بودند. ا ز میان این گونه سنن مرتبط با ترک علایق جوامع راهبانه، آیین بودا، آیین جین، و آیین هندو پدید آمدند.
شکل کلاسیک انضباط یوگایی هندو در یوگاسوتره، منسوب به پاتانجالی، که حدوداً بین 400 پیش از میلاد و 500 بعد از میلاد پدید آمد، توصیف شده است. پاتانجالی، یوگا را به عنوان قطع نوسانهای فعالیت ذهنی تعریف می­کند. این حالت از راه تداوم بخشیدن به اعمال خاص حاصل می­شود و اولین اعمال، به تعلیم دادن طرز رفتار اخلاقی، شخصی و اجتماعی از راه تمرینهایی مانند مبارزه منفی (آهیمسه)، راستگویی، تجرد، پاکیزگی، ریاضت­کشی، و تفکر می پردازد. دومین اعمال به پیشرفت تدریجی تسلط بدنی می­پردازد، به نحوی که دنیای خارجی و بدن، دیگر باعث حواس پرتی یوگاگر نشوند. این امر متضمن نشستن به صورت حالات بدنی خاص، تسلط بر نفس کشیدن و منصرف کردن حواس از دنیای خارج است. به محض اینکه بدن و حواس تحت تسلط درآیند، یوگاگر قادر است از راه پیوسته عمیق کردن مراحل مراقبه پیشرفت کند، تا هنگامی که به حالت برتر آگاهی، که رهایی از تولد مجدد را ارزانی می دارد، برسد.

 منبع : سیبل شاتوک ، آیین هندو، ترجمه محمد رضا بدیعی ، تهران، امیرکبیر، 1380 ،صص24تا 57 .

1. Mohenjo Daro.
3.
Harappa.
2. Mesopotamia.
4.
Ganga – Yamuna river.
5. Yoga.

©2007 tgh.ir